شعر بسیار زیبای بی حرمتی به ساحت خوبان محمـــــد سلمـــــانی بی حرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست باور كنید پاسخ آیینه سنگ نیست سوگند می خورم به مرام پرندگان در عرف ما سزای پریدن تفنگ …
ادامه نوشته »تاريخ نويسان كه قلم در كفشان بود
تاريخ نويسان كه قلم در كفشان بود جز ننگ به پيشاني ميهن ننوشتند يك عمر از اين شاخه به آن شاخه پريدند يك برگ ز خاموشي سوسن ننوشتند هفتاد من از كاغذ ملّت به هدر …
ادامه نوشته »آنقدر از مقابل چشمان تو رد شدم
آنقدر از مقابل چشمان تو رد شدم تا عاقبت ستاره شناسی بلد شدم منظومه ای برابر چشمم گشوده شد آنشب که از کنار تو آرام رد شدم گم بودم از نگاه تمام ستارگان تا اینکه …
ادامه نوشته »زیر پای هر درخت یک تبر گذاشتیم
زیر پای هر درخت ، یک تبر گذاشتیم هرچه بیشتر شدند ، بیشتر گذاشتیم تا نیفتد از قلم ، هیچ یک در این میان روی ساقه هایشان ، ضربدر گذاشتیم از برای احتیاط ، احتیاط …
ادامه نوشته »اگر چه بين من و تو هنوز ديوار است
اگر چه بين من و تو هنوز ديوار است ولى براي رسيدن، بهانه بسيار است بر آن سريم كزين قصه دست برداريم مگر عزيز من! اين عشق دست بردار است كسى به جز خودم اى …
ادامه نوشته »وقتی كه حكمران چمن باد می شود
وقتی کــه حکمران چمن باد می شود اول تبر حوالــه ی شمشاد می شود دیگر چــه مکتب و چــه مرام و چــه مسلکی ؟ در گلشنی کــه قبلــه نما باد می شود بلبل خموش ، …
ادامه نوشته »عشق پرواز بلندي ست مرا پر بدهيد
عشق پرواز بلندی ست مرا پر بدهيد به من انديشه از مرز فراتر بدهيد من به دنبال دل گمشده ای می گردم يك پريدن به من از بال كبوتر بدهيد تا درختان جوان ، راه …
ادامه نوشته »کاش میشد بنویسم بزنم بر در باغ
مار از پونــه . من از مار بدم می آید یعنی از عامل آزار بدم می آید هم ازین هرزه علف های چمن بیزارم هم ز همسایگی خار بدم می آید کاش می شد بنویسم …
ادامه نوشته »