آنچه شنیدید زخود یا زغیر وآنچه بکردند زشر و زخیر بود کم ار مدت آن یا مدید عارضه ای بود که شد ناپدید و آنچه بجا مانده بهای دل است کان همه افسانه بی حاصل …
ادامه نوشته »از این راه شوم گرچه تاریک است
از این راه شوم ، گرچه تاریک است همه خارزار است و باریک است ز تاریکیم بس خوش آید همی که تا وقت کین از نظرها کمی نیمـــا یوشیــــج به چشم کور از راهی بسی …
ادامه نوشته »شب همه شب شکسته خواب به چشمم
شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروانستم با صداهاي نيمه زنده ز دور همعنان گشته همزبان هستم نیمـــا یوشیــــج جاده اما ز همه کس خالي است ريخته بر آوار آوار اين …
ادامه نوشته »در پیله تا به کی بر خویشتن تنی
در پیله تا به کی بر خویشتن تنی پرسید کرم را مرغ از فروتنی تا چند منزوی در کنج خلوتی دربسته تا به کی در محبس تنی در فکر رستنم ـپاسخ بداد کرم ـ خلوت …
ادامه نوشته »یکسره روی زمین ابری ست
خانه ام ابری ست یکسره روی زمین ابری ست با آن از فراز گردنه خرد و خراب و مست باد میپیچد. یکسره دنیا خراب از اوست و حواس من! آی نی زن که تو را …
ادامه نوشته »آن گل زودرس چو چشم گشود
آن گل زودرس چو چشم گشود به لب رودخانه تنها بود گفت دهقان سالخورده كه : حيف كه چنين يكه بر شكفتي زود لب گشادي كنون بدين هنگام كه ز تو خاطري نيابد سود گل …
ادامه نوشته »ترا من چشم در راهم شباهنگام
ترا من چشم در راهم شباهنگام که می گیرند در شاخ « تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم ترا من چشم در راهم شباهنگام.در آندم که بر جا دره ها چون …
ادامه نوشته »زندگانی چه هوسناک است چه شیرین
زندگانی چه هوسناک است ، چه شیرین چه برومندی دمی با زندگی آزاد بودن خواستن بی ترس،حرف از خواستن بی ترس گفتن،شاد بودن نیمـــا یوشیــــج
ادامه نوشته »فریاد می زنم من چهره ام گرفته
فریاد می زنم من چهره ام گرفته من قایقم نشسته به خشکی مقصود من ز حرفم معلوم بر شماست یک دست بی صداست من ، دست من کمک ز دست شما می کند طلب فریاد …
ادامه نوشته »من دلم سخت گرفته است از این
من دلم سخت گرفته است از این میهمانخانهی مهمانکش روزش تاریک که به جان هم نشناخته انداخته است چند تن خواب آلود چند تن ناهموار چند تن ناهشیار نیمـــا یوشیــــج
ادامه نوشته »آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفردر آب دارد می سپارد جان. یک نفر دارد که دست و پای دائم میزند روی این دریای تند و تیره و سنگین که میدانید …
ادامه نوشته »می تراود مهتاب می درخشد شب تاب
می تراود مهتاب می درخشد شب تاب نیست یک دم شکند خواب به چشم کس ولیک غم ایم خفته ی چند خواب در چشم ترم می شکند. نگران با من استاده سحر صبح می خواهد …
ادامه نوشته »