پیکرتراش پیرم و با تیشه ی خیال یک شب تو را ز مرمر شعر آفریده ام تا در نگین چشم تو نقش هوس نهم ناز هزار چشم سیه را خریده ام بر قامتت که وسوسه …
ادامه نوشته »در بیابان فراخی که از آن می گذرم
در بیابان فراخی که از آن می گذرم پای سنگین کسی در دل شب با من و سایه من همسفر است چون هراسان به عقب می نگرم هیچ کس نیست به جز باد و درخت …
ادامه نوشته »جاده خالی است ولی می شنوی
جاده ،خالی است ولی می شنوی آه!با من، بامن پای سنگین کسی همسفر است ای در بسته ی گمگشته کلید گوش بر روزنه ات دوخته ام تا مگر راه به سوی تو برم مشعل از …
ادامه نوشته »خدای جهان سرخوش از آفرینش
خدای جهان سرخوش از آفرینش مرا ارمغان کرد سازی یگانه من آن ساز را بر دو زانو نشاندم سرش را چو کودک فشردم به شانه دو سیمی که بر سینه اش بسته دیدم دو رگ …
ادامه نوشته »من آن درخت زمستانی بر آستان بهارانم
من آن درخت زمستانی ، بر آستان بهارانم که جز به طعنه نمی خندد، شکوفه بر تن عریانم زنوشخند سحرگاهان ،خبر چگونه توانم داشت منی که در شب بی پایان،گواه گریه بارانم شکوه سبز بهاران …
ادامه نوشته »اگر روزی کسی از من بپرسد
اگر روزی کسی از من بپرسد که دیگر قصدت از این زندگی چیست بدو گویم که چون می ترسم از مرگ مرا راهی به غیر از زندگی نیست من آن دم چشم بر دنیا گشودم …
ادامه نوشته »اه ای خداوند ای خداوند کریم من
اه ای خداوند، ای خداوند کریم من بر من ببخشای این چنین را آنچنان دیدن در من ، کسی چون مست ،چون میخواره میگرید بیچاره میگرید دلم، بیچاره میگرید می پرسی آیا از چه خاموشم؟ …
ادامه نوشته »ای آنکه از دیار من آخر گریختی
ای آنکه از دیار من آخر گریختی چون شد که از تو باز نیامد نشانه ای از بعد رفتنت نشناسم جز این دو حال رنج زمانه ای و گذشت زمانه ای در کوره راه زندگیم …
ادامه نوشته »گر آخرین فریب تو ای زندگی نبود
گر آخرین فریب تو ، ای زندگی ، نبود اینك هزار بار ، رها كرده بودمت زان پیشتر كه باز مرا سوی خود كِشی در پیش پای مرگ فدا كرده بودمت هر بار كز تو …
ادامه نوشته »