غمگسار چــه غریب ماندی ای دل ! نــه غمی . نــه غمگساری نــه بــه انتظار یاری . نــه ز یار انتظاری غم اگر بــه كوه گویم بگریزد و بریزد كه دگر بدین گرانی نتوان كشید …
ادامه نوشته »بگردید در این خانه بگردید – محمدرضا شجریان
غریبانــه بگردید . بگردید . در این خانــه بگردید در این خانــه غریبند . غریبند در این خانــه غریبند . غریبند غریبانــه بگردید غریبانــه بگردید یکی مرغ چمن بود کــه جفت دل من بود جــهان …
ادامه نوشته »ای سینه امشب از غمت فریاد کن – محمدرضا شجریان
فریاد غم ای سینــه امشب از غمت . فریاد کن فریاد کن ای دیده اندر ماتمت . ای دیده در ماتمت . بیداد کن بیداد کن ای پنجــه بردر سینــه را دل را از او …
ادامه نوشته »سنگ دلا چرا دگر جور و جفا نمی کـنی – محمدرضا شجریان
سنگ دل سنـگ دلا چــرا دگــر جــور و جــفــا نـمــی کـنی سنـگ دلا چــرا دگــر جــور و جــفــا نـمــی کـنی جـــور و جــفــا بکـن اگـر . جـــور و جــفــا بکـن اگـر . مـهـر و وفـا …
ادامه نوشته »تو کـیـتی که من اینگونه بی تو بی تابم – محمدرضا شجریان
تو كسیتی تـــو کـیـسـتـی کـه مـن اینگـونـه بی تو بـی تـابـم شــب از هــجــوم خیــالــت نـمــی بــرد خــوابــم تـــو کــیـسـتـی کـه مـن از مـوج هـر تبسـم تــو بـــســان قــایــق ســرگــشــتــه روی گـــردابــم مــــن از کــــجـــا …
ادامه نوشته »شب که می رسد از کناره ها – محمدرضا شجریان
با ستاره ها شب کــه می رسد از کـنـاره ها گـریـه مـی کـنـم بـا سـتـاره ها وای اگر شبـی ز آستیـن جان بــر نــیــاورم دســت چـــاره ها همچـو خامشان بستــه ام زبان حـرف مـن بـخـوان …
ادامه نوشته »عقیم دشـت بی حاصل دلم وای – محمدرضا شجریان
دشت بی ساحل عقیــم دشـت بی حاصل دلــم وای نــســیـــم دره بــــاطـــل دلــم وای خـراب خــسـتــه از پــا نـشـسـتـه دلــم وا دل . دلــم وا دل . دلــم وای دلــم تنگ و دلــم تنگ و …
ادامه نوشته »چه دانستم که این سودا – محمدرضا شجریان
آلبوم ناشکیبا چــه دانستم کــه این سودا مرا زین سان کند مجنون دلم را دوزخی سازد دو چشمم را کند جیحون چــه دانستم کــه سیلابی مرا ناگاه برباید چو کشتی ام دراندازد میان قلزم پرخون …
ادامه نوشته »در نوازش های باد – محمدرضا شجریان
تصنیف دشت در نوازش های باد در گل لبخند دهقانان شاد در سرود نرم رود خون گرم زندگی جوشیده بود نوشخند مــهر آب آبشار آفتاب در صفای دشت من کوشیده بود شبنم آن دشت از …
ادامه نوشته »قاصدک هان چه خبر آوردی – محمدرضا شجریان
قاصدك قاصدک هان چــه خبر آوردی ؟ از کجا وز کــه خبر آوردی ؟ خوش خبر باشی اما اما گرد بام و بر من بی ثمر می گردی . . . انتظار خبری نیست مرا …
ادامه نوشته »آتشی در سینه دارم جاودانی – محمدرضا شجریان
آتـــشـــــی در سـیـــنــــــه دارم جـــــاودانـــی عـمـــر مــن مـرگیـســت نـامــش زنــدگــانــی رحمتــی کــن کــز غـمــت جـــان مـی سپـــارم بـیـــش از ایـن مـن طـاقـــت هــجــران نــدارم کی نــهـی بـر سـرم پـای ای پـری از وفـاداری شد تمام …
ادامه نوشته »طبـیب درد بی درمان کدامست – محمدرضا شجریان
طبـیــب درد بی درمــان . کـدامســت رفــــیـــــق راه بـی پــایــان . کـدامســت اگر عقلست . پس دیوانگی چیسـت وگـر جانست . پـس جـانـان کـدامســت چــــراغ عــــالـــم افـــروز مـــخــــلــد کــه نی کفرست و نی ایمان کـدامســت …
ادامه نوشته »یكی پادشه بود مهراب نامزبردست – محمدرضا شجریان
رودابــه و زال یكی پادشــه بود مــهراب نامزبردست و با گنج وگسترده كام ببالا بكردار آزاده سروبرخ چون بــهار و برفتن تذرو چو آگــه شد از كار دستان سام ز كابل بیامد بــهنگام بام یكی …
ادامه نوشته »برو بازوی شیر و خورشید رویبدل پهلوان – محمدرضا شجریان
بازگشت زال برو بازوی شیر و خورشید رویبدل پــهلوان . دست شمشیر جوی سپیدش مژه دیدگان قیر گونچو بسد لب و رخ بمانند خون دل سام شد چون بــهشت برینبر آن پاك فرزند كرد آفرین …
ادامه نوشته »فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگبزد – محمدرضا شجریان
سیمرغ و زال فرود آمد از ابر سیمرغ و چنگبزد برگرفتش از آن گرم سنگ ببردش دما تا بــه البرز كوه كه بودش بدآنجا كنام گروه نگــه كرد سیمرغ با بچگان بران خرد خون از …
ادامه نوشته »فرود آمد از تخت سام – محمدرضا شجریان
سام و زال فرود آمد از تخت سام سوار بــه پرده درآمد سوی نوبــهار چو فرزند را دید مویش سپید ببود از جــهان سر بــه سر ناامید سوی آسمان سربرآورد راستزدادآور آنگاه فریاد خواست كه …
ادامه نوشته »نسیم وصل به افسردگان چه خواهد کرد – محمدرضا شجریان
تصنیف نسیم وصل نسیم وصل بــه افسردگان چــه خواهد کرد ؟ بــهار تازه بــه برگ خزان چــه خواهد کرد ؟ بــه من کــه سوختم از داغ مــهربانی خویش فراق و وصل تو نامــهربان چــه خواهد …
ادامه نوشته »نبود ایچ فرزند مر سام را دلش بود – محمدرضا شجریان
زادن زال نبود ایچ فرزند مر سام را دلش بود جویا دلارام را نگاری بد اندر شبستان اویز گلبرگ رخ داشت و از مشك موی از آن ماهش امید فرزند بودكه خورشید چــهر و برومند …
ادامه نوشته »دلا شبها نمی نالی به زاری – محمدرضا شجریان
تصنیف سکوت دلا شبــها نمی نالی بــه زاری سر راحت بــه بالین می گذاری تو صاحب درد بودی . نالــه سر کن خبر از درد بی دردی نداری بنال ای دل کــه رنجت شادمانیست بمیر …
ادامه نوشته »مرا عمری به دنبالت کشاندی – محمدرضا شجریان
تصنیف دفتر دل مرا عمری بــه دنبالت کشاندی سرانجامم بــه خاکستر نشاندی ربودی دفتر دل را و افسوس کــه سطری هم از این دفتر نخواندی گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت پس از مرگم سرشکی …
ادامه نوشته »