ناجی تشنگی خاك . خیره موند چشمای نمناك حسرت شکفتنی تو اشك آرزو بشــه پاك غربت یاس و بنفشــه دور پیچك زمونــه بازی تقدیر شاید عطر عشق جایی نمونــه كسی نیست از جنس بارون با …
ادامه نوشته »سردم در جان از تو – محمد اصفهانی
سردم در جان از تو جانم ویران است تو پنــهام شد شب هایم روزم پنــهان از تو هر دم در آزارم وای از حالی كه من دارم وای از امروز وای از فردا با تو …
ادامه نوشته »چه آرام در خود شكستم – محمد اصفهانی
چــه آرام در خود شكستم چــه دلتنگ تنــها نشستم نشستم بــه هوای تو من با تو آرامم پس از این بخدا گریه نكن دل بی تاب از بیخری شكوه نكن تن رنجور از دربدری ای …
ادامه نوشته »رو به آبی رو به خورشید – محمد اصفهانی
رو بــه آبی رو بــه خورشید رو بــه خوشبختی خطر كن قصد دریا قصد بارون همسفر قصد سفر كن اگــه باشی كنار من با تو بیاد بــهار من اگــه باشی غم ندارم بی تو همدم …
ادامه نوشته »باور نكن تنهاییت را – محمد اصفهانی
باور نكن تنــهاییت را من در تو پنــهانم تو در من از من بــه من نزدیكتر تو از تو بــه تو نزدیكتر من باور نكن تنــهاییت را تا یك دل و یك درد داری تا …
ادامه نوشته »سرد تمام لحظه هام پاییزه باغچه ی تنم – محمد اصفهانی
سرد تمام لحظــه هام . پاییزه باغچــه ی تنم بی تو نفس نمیكشم . هر لحظــه من جون میكنم رفتی سفر چــه آروم . نگفتی یاری داری نگفتی پشت این در . چشم انتظاری داری …
ادامه نوشته »منو راهی كن به سوی روشنی – محمد اصفهانی
منو راهی كن بــه سوی روشنی بزار با تو زیرو رو شــه زندگی توی چشم من نگاه كنو بیبین تویی بــهترین دلیل عاشقلی تو نفس میكشی تو ثانیه ها شب من هم همرنگ رویا تو …
ادامه نوشته »منو دریا منو بارون منو آسمون صدا كن – محمد اصفهانی
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا كن اسممو واژه بــه واژه تو دل ترانــه جا كن منو تنــها منو عاشق منو خوب من صدا كن منو از همین ترانــه واســه ما شدن صدا كن …
ادامه نوشته »چه کنم ای ماه تابان – محمد اصفهانی
چــه کنم ای ماه تابان زغمت در شام هجران چــه کنم ز غمت چون سازم شده بستــه ره پروازم چــه شود بــه برم باز آیی پر و بال دلم بگشایی ؟ شب همــه شب در …
ادامه نوشته »چه آرام در خود شکستم – محمد اصفهانی
چــه آرام در خود شکستم . چــه دل تنگ تنــها نشستم نشستم بــه هوای تو من . با تو آرام پس از این بــه خدا گریــه نکن دل بی تاب از بی خبری شکوه نکن …
ادامه نوشته »تیر است در قفایم عشق است روبرویم – محمد اصفهانی
تیر است در قفایم . عشق است روبرویم بگذار تا بریزد خون جای آبرویم در دستــهای گرمت بی نام و بی نشانم من آسمان ندارم بیرون از این جــهانم من آسمان ندارم بی نام و …
ادامه نوشته »بمون با من گل تشنه ببین دل بستن آسونه – محمد اصفهانی
بمون با من گل تشنــه . ببین دل بستن آسونــه ولی دل کندن عاشق مثلــه دل کندن از جونــه چراغ گریــه روشن کن . شب دلشوره و رفتن کنار این شب زخمی بمون با من …
ادامه نوشته »امروز امیر در می خانه تویی تو – محمد اصفهانی
امروز امیر در می خانــه تویی تو امروز امیر در می خانــه تویی تو فریاد رس این دل دیوانــه تویی تو مرغ دل ما را کــه بــه کس رام نگردد آرام تویی دام تویی دانــه …
ادامه نوشته »باور نکن تنهاییت را – محمد اصفهانی
باور نکن تنــهاییت را من در تو پنــهانم تو در من ازمن بــه من نزدیکتر تو ازتو بــه تو نزدیکتر من باور نکن تنــهاییت را تا یک دلو یک درد داری تا در عبور از …
ادامه نوشته »با من از سایه نگو خورشید فردا مال ماست – محمد اصفهانی
با من از سایه نگو خورشید فردا مال ماست تو كه باورم كنی . عشق یه دنیا مال ماست شب نگو . شكوه نگو . قلب ستاره روشنــه غم نگو . غصــه نگو . وقتی …
ادامه نوشته »عشق است و آتش و خون – محمد اصفهانی
عشق است و آتش و خون داغ است و درد دوری کی می توان نگفتن کی می توان صبوری کی می توان نرفتن گیرم پری نمانده گیرم کــه سوختیم و خاکستری نمانده با دوست عشق …
ادامه نوشته »در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند – محمد اصفهانی
در کوی نیک نامان ما را گذر ندادند گر تو نمی پسندی تغییر ده فضا رو دنیا رو بـا همـه خوب و بــدش با همــــــه زنـدونیـــای ابــدش پشت سـر گذاشتنــو رها شــدن رفتنو سـری تــوی …
ادامه نوشته »دیگه از خستگیام خسته شدم خسته شدم – محمد اصفهانی
دیگــه از خستگیام خستــه شدم خستــه شدم دیگــه از بستگیام بستــه شدم بستــه شدم میزنم تیغ بــه بند بستگی مگــه آزاد بشم ز خستگی مگــه آزاد بشم ز خستگی بســه تنــهایی دیگــه توی قفس بســه …
ادامه نوشته »مرو ای دوست مرو ای دوست – محمد اصفهانی
مرو ای دوست مرو ای دوست مرو از دست من ای یار کــه منم زنده بــه بوی تو بــه گل روی تو مروای دوست مرو ای دوست بنشین با من و دل بنشین تا برسم …
ادامه نوشته »همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی – محمد اصفهانی
همــه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی کــه هنوز من نبودم کــه تو در دلم نشستی تو نــه مثل آفتابی کــه حضور وغیبت افتد دگران روند و آیند و تو همچنان کــه هستی …
ادامه نوشته »