در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را برای این همه نا باور خیال پرست به شب نشینی …
ادامه نوشته »چگونه می شود ای همزبان زبان را كشت
چگونه می شود ای همزبان زبان را كشت سكوت كرد و به لب بغض بی امان را كشت چگونه می شود آيا گلايه نيز نكرد كه ميهمان به سر سفره ميزبان را كشت ميان گندم …
ادامه نوشته »امسال پاییز یکسره سهم شما بهار
امسال پاییز یکسره سهم شما بهار ما را در این زمانه چه کاریست با بهار از پشت شیشه های کدر مات مانده ام کاین باغ رنگ کار خزان است یا بهار حتی تراز حافظه گل …
ادامه نوشته »قطره قطره اگر چه آب شدیم
قطره قطره اگر چه آب شدیم ابر بودیم و آفتاب شدیم ساخت ما را همو که می پنداشت به یکی جرعه اش خراب شدیم هی مترسک کلاه را بردار ما کلاغان دگر عقاب شدیم ما …
ادامه نوشته »من زنده بودم اما انگار مرده بودم
من زنده بودم اما انگار مرده بودم از بس که روزها را با شب شمرده بودم یک عمر دور و تنها تنها بجرم این که او سرسپرده می خواست من دل سپرده بودم یک عمر …
ادامه نوشته »اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم
اگر چه نزد شما تشنه ی سخن بودم کسی که حرف دلش را نگفت من بودم دلم برای خودم تنگ می شود آری همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم نشد جواب بگیرم سلام هایم …
ادامه نوشته »با همه ی بی سر و سامانی ام
با همه ی بی سر و سامانی ام باز به دنبال پریشانی ام طاقت فرسودگی ام هیچ نیست در پی ویران شدنی آنی ام آمده ام بلکه نگاهم کنی عاشق آن لحظه ی توفانی ام …
ادامه نوشته »با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو
با پای دل قدم زدن آن هم کنار تو باشد که خستگی بشود شرمسار تو در دفتر همیشه ی من ثبت می شود این لحظه ها عزیزترین یادگار تو محمـــــد علــــــی بهمــــــنی من با غزلی …
ادامه نوشته »تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت که در این وصف زبان دگری گویا نیست …
ادامه نوشته »