بر خیز و مخور غم جهان گذران خوش باشو دمی به شادمانی گذران در طبع جهان اگر وفایی بودی نوبت به تو خود نیامدی از دگران حکیـــم عمـــر خیـــام در کارگه کوزه گری کردم رای …
ادامه نوشته »از جمله رفتگان این راه دراز
از جمله رفتگان این راه دراز باز آمده ای کو که به ما گوید باز هان بر سر این دو راهه از سوی نیاز چیزی نگذاری که نمی آیی باز حکیـــم عمـــر خیـــام ای صاحب …
ادامه نوشته »این قافله عمر عجب می گذرد
این قافله عمر عجب می گذرد دریاب دمی که با طرب می گذرد ساقی غم فردای حریفان چه خوری پیش آر پیاله را که شب می گذرد حکیـــم عمـــر خیـــام یک قطره آب بود و …
ادامه نوشته »ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود نی نام زما و نه نشان خواهد بود زین پیش نبودیم و نبد هیچ خلل زین پس چو نباشیم همان خواهد بود حکیـــم عمـــر خیـــام دیدم به …
ادامه نوشته »افسوس که سرمایه زکف بیرون شد
افسوس که سرمایه زکف بیرون شد در پای اجل بسی جگرها خون شد کس نامد از آن جهان که پرسم از وی کاحوال مسافران دنیا چون شد حکیـــم عمـــر خیـــام عمرت تا کی به خودپرستی …
ادامه نوشته »نیکی و بدی که در نهاد بشر است
نیکی و بدی که در نهاد بشر است شادی و غمی که در قضا و قدر است با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است حکیـــم عمـــر خیـــام …
ادامه نوشته »اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب
اي دل ز زمانه رسم احسان مطلب وز گردش دوران سرو سامان مطلب درمان طلبي درد تو افزون گردد با درد بسازو هيچ درمان مطلب حکیـــم عمـــر خیـــام تا کي غم آن خورم که دارم …
ادامه نوشته »در هر دشتی كه لاله زاری بوده است
در هر دشتي كه لاله زاري بوده است آن لاله ز خون شهرياري بوده است چو برگ بنفشه كز زمين مي رويد خاليست كه بر رخ نگاری بوده است حکیـــم عمـــر خیـــام چون آب به …
ادامه نوشته »شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفتا شیخا هر آن چه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی حکیـــم عمـــر خیـــام آن به كه در اين …
ادامه نوشته »در کارگه کوزه گری بودم دوش
در کارگه کوزه گری بودم دوش دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش هر یک به زبان حال با من گفتند کو کوزه گر و کوزه خرو کوزه فروش حکیـــم عمـــر خیـــام اسرار ازل را …
ادامه نوشته »افسوس كه نامه جواني طي شد
افسوس كه نامه جواني طي شد و آن تازه بهار زندگاني دي شد وآن مرغطرب كه نام او بود شباب فرياد ندانم كي آمدوكي شد حکیـــم عمـــر خیـــام یک عمر به کودکی به استاد شدیم …
ادامه نوشته »