اگر پرسند از من زندگانی چیست، خواهم گفت همیشه جستجو کردن جهان بهتری را آرزو کردن… ژالــه اصفهــــانـــی مرا بسوزانید و خاکسترم را بر آبهای رهای دریا بر افشانید نه در برکه نه در رود …
ادامه نوشته »روی درخت گردوی گس آن کلاغ پیر
روی درخت گردوی گس آن کلاغ پیر صد سال خانه کرد و هزاران هزار بار گردو از آن درخت بدزدید و خاک کرد هر بار روی خاک منقار خویش راز کثافات پاک کرد یک بار …
ادامه نوشته »پرندگان مهاجر در این غروب خموش
پرندگان مهاجر در این غروب خموش که ابرِ تیره تَن اَنداخته، به قلّۀ کوه شما شتابزده راهیِ کجا هستید کشیده پَر به افق، تک تک و گروه گروه چه شد که روی نهادید بر دیارِ …
ادامه نوشته »اگر هزار قلم داشتم
اگر هزار قلم داشتم هزار خامه که هر یک هزار معجزه داشت هزار مرتبه هر روز می نوشتم من حماسه ای و سرودی به نام آزادی … ژالــه اصفهــــانـــی خراب گشته دلم از خرابی ایران …
ادامه نوشته »گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان
گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم مرا به خانه مبر زادگاه من کوه است ز زیر سنگی یک روز …
ادامه نوشته »پیراهن کبود پر از عطر خوش را
پیراهن کبود پر از عطر خوش را برداشتم که باز بپوشم پی بهار دیدم ستاره های نگاهت هنوز هم در آسمان آبی آن مانده یادگار آمد به یاد من که ز غوغای زندگی حتی تو …
ادامه نوشته »نوبهار آمد و از سبزه زمين زيبا شد
نوبهار آمد و از سبزه زمين زيبا شد بوستان بار دگر دلکش و روح افزا شد سبزه روييد و چمن سبز شد و غنچه شکفت باغ يک پارچه آتشکده از گلها شد بوی گل آورد …
ادامه نوشته »چه سرسبز چه سرشارند
چه سرسبز ،چه سرشارند! آنان که اگر رنجی آشکار و نهان دارند توان آن دارند کز زیر آوار سر برآرند با بانگ بلند من هستم من هستم کز زیبایی رنگ ها و آهنگ های جهان …
ادامه نوشته »شکوه آرزو را بازگو کن
شکوه آرزو را بازگو کن ندار از هیچ کس باکی ، هراسی به هر چیزی نمیخواهی بگو نه اگر راه رهایی زیر سنگ است تمام کوه ها را زیرو رو کن وگر بشکست جام آرزویت …
ادامه نوشته »