بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود من نگویم که بهاری که گذشت آید باز روزگاری که به سر آمده آغاز شود روزگار دگری هست و بهاران دگر شاد …
ادامه نوشته »با من حرف بزن مثل یک پیراهن نارنجی با روز
با من حرف بزن مثل یک پیراهن نارنجی با روز مثل وقتی که ابر صرف شستن یک سنگ می کند مثل وقتی که صرف همین شعر می شود با من حرف بزن مثل یک بازی …
ادامه نوشته »اشک های تو شانه ام را خیس می کند
اشک های تو شانه ام را خیس می کند و زخم سال های پیش را می سوزاند در تو کدام رودخانه می گرید و ماهی در آستین کدام رود در تو روشنایی عجیبی که درختان …
ادامه نوشته »انگار نمی آید و هم می آید
انگار نمی آید و هم می آید این دور و بر انگار که کم می آید او عابر و من پیاده رو ، آه چقدر از حاشیه رفتنش خوشم می آید رضـــا بروســـان یقه ات …
ادامه نوشته »حرف که می زنی انگار سوسنی در صدایت راه می رود
حرف که می زنی انگار سوسنی در صدایت راه می رود حرف بزن می خواهم صدایت را بشنوم تو باغبان صدایت بودی و خنده ات دسته کبوتران سفیدی که به یکباره پرواز می کنند تورا …
ادامه نوشته »پشت دلواپسی صخره پلنگی در برف
پشت دلواپسی صخره پلنگی در برف ماه پرتاب پریشان قشنگی در برف نخل فواره ی کوتاه طبیعت خشک است تا کلاغی بتکاند دل تنگی در برف آسمان، تلخ؛ زمین تا به گریبان تاریک مستطیلی ست …
ادامه نوشته »یک پلک سرمه ریخت که بی دل کند مرا
یک پلک سرمه ریخت که بی دل کند مرا گیسو قصیده کرد که خاقانی ام کند دستم چقدر مانده به گلهای دامنت دستم چقدر مانده خراسانی ام کند می ترسم آنکه خانه به دوش همیشگی …
ادامه نوشته »انگشت های مرثیه ام را عزا کم است
انگشت های مرثیه ام را عزا کم است باید تفنگ دست بگیرم ، دعا کم است دست از دولول کهنه ی دیروز برندار از غیرتی که سخت در این روستا کم است گردوبنان دره ی …
ادامه نوشته »آیا چیزی غمگین تر از توقف قطاری در باران هست
آیا … چیزی غمگین تر از توقف قطاری در باران هست آیا … کسی شکوه های یک ماشین به سرقت رفته را شنیده است آیا … هیچ رئیس جمهوری در زلزله مرده است از جنگ …
ادامه نوشته »ماه بی حوصله دشت ، بیابان را کشت
ماه بی حوصله دشت ، بیابان را کشت سیب سرخی شد و چرخی زد و ایمان را کشت سبد خالی امسال به سیبی ننشست خاک بی برکت این مزرعه باران را کشت حجرالاسود ما روشنی …
ادامه نوشته »تا دست به دامان ریا افتادند
تا دست به دامان ریا افتادند بی وقفه به یاد شهدا افتادند شوخی ، شوخی به شاخه ها سنگ زدند جدی جدی پرنده ها افتادند ! رضـــا بروســـان خوب است که مرثیه سرایی نکنید با …
ادامه نوشته »