چشمه ی پیری است در انتهای راه کویر
” هستی “
چشمه ی پیری است
در انتهای راه کویر
باید گذشت از این راه
این مرد راه
صبوری و تسلیم
جاری ست
در رگش
بر هوتیان کلافه ی تنهایی
باید ز راه مانده ، گذشتن
باید که سرافراز به چشمه رسیدن
این چشمه در انتظار عبث نیست
خســــرو گل ســـرخـــی