ای درخور اوج آواز تو در کوه سحر – سهراب سپهری
ای درخور اوج آواز تو در کوه سحر
شعر زیبای ای درخور اوج آواز تو در کوه سحر – سهراب سپهری
ای درخور اوج آواز تو در کوه سحر. و گیاهی به نماز
غم ها را گل کردم. پل زدم از خود تا صخره دوست
من هستم. و سفالینه تاریکی . و تراویدن راز ازلی
سر بر سنگ . و هوایی که خنک. و چناری که به فکر
و روانی که پر از ریزش دوست
خوابم چه سبک. ابر نیایش چه بلند. و چه زیبا بوته زیست. و چه تنها من
تنها من . و سر انگشتم در چشمه یاد . و و کبوترها لب آب
هم خنده موج. هم تن زنبوری بر سبزه مرگ . و شکوهی در پنجه باد
من از تو پرم . ای روزنه باغ هم آهنگی کاج و من و ترس
هنگام من است . ای در به فراز. آی جاده به نیلوفر خاموش پیام
شرق اندوه – سهراب سپهری