مي دانستم ديگر به آنجا بر نمي گردم
مي دانستم ديگر به آنجا بر نمي گردم
در آخرين عکس ها لبخند زدم
دشت را
به دست چشمه سپردم و
دريا را
به دست ابرها
و او را
به دست ماه و درخت توت
تا هميشه زيبا و شيرين بماند
بعد روياهايم را
برداشتم و آمدم
همين طور
روباه کوچکم را
همين روباه را
که دمش از شعرم بيرون زده است
رســـول يــونان