بقيه پول را از راننده تاکسي گرفتم
بقيه پول را
از راننده تاکسي گرفتم
کف دستش ميخ کوبيده شده بود
سکه هاي خوني را
ته جيبم ريختم
مردم از سر کار برمي گشتند
کف خيابان خوني
دکه هاي روزنامه فروشي خوني
سر چهارراه
رهگذري خواهش کرد
صليبش را بردوشش جابه جا کنم
سارا محمـــدي اردهــالــي