با دمپايي راحتي راه مي افتد
با دمپايي راحتي
راه مي افتد
کتاب هاي نيمه باز زير تخت را برمي دارد
لباس هاي پراکنده را تا مي کند
مدادها و فنجان ها را جمع مي کند
مي آيد پشت سرت
دل دل مي کند
نزديک نرمه ي گوشت مي آورد لبش را
صداي نفسش را حس مي کني
برمي گردي
اتاق خالي است
بههم ريخته و آشفته
سارا محمـــدي اردهــالــي