پنجره ام به تهی باز شد و من ویران شدم – سهراب سپهری
پنجره ام به تهی باز شد
شعر زیبای پنجره ام به تهی باز شد – سهراب سپهری
پنجره ام به تهی باز شد
و من ویران شدم
پرده نفس می کشید
دیوار قیر اندود
از میان برخیز
پایان تلخ صداهای هوش ربا
فرو ریز
لذت خواب می فشارد
فراموشی می بارد
پرده نفس می کشد
شکوفه خوابم می پژمرد
تا دوزخ ها بشکافند
تا سایه ها بی پایان شوند
تا نگاهم رها گردد
درهم شکن بی جنبشی ات را
و از مرز هستی من بگذر
سیاه سرد بی تپش گنگ
شعر زیبایی از دفتر شعر زندگی خوابها – سهراب سپهری