ایوان تهی است و باغ از یاد مسافر سرشار – سهراب سپهری
ایوان تهی است و باغ از یاد مسافر سرشار
شعر زیبای ایوان تهی است و باغ از یاد مسافر سرشار – سهراب سپهری
ایوان تهــی است و باغ از یاد مسافر سرشار
در دره آفتاب سر بر گرفته ای
کنار بالش تو بید سایه فکن از پادرآمده است
دوری تو از آن سوی شقایق دوری
در خیرگی بوته ها کو سایه لبخندی که گذر کند ؟
از کشاف اندیشه کو نسیمی که درون آید ؟
سنگریزه رود بر گونه تو می لغزد
شبنم جنگل دور سیمای ترا می رباید
ترا از تو ربوده اند و این تنها ژرف است
می گریی و در بیراهه زمزمه ای سرگردان می شوی
آوار آفتاب – سهراب سپهری