در بیداری لحظه ها – سهراب سپهری
در بیداری لحظه ها
شعر زیبای در بیداری لحظه ها – سهراب سپهری
در بیداری لحظــه ها
پیکرم کنار نهر خروشان لغزید
مرغی روشن فرود آمد
و لبخند گیج مرا برچید و پرید
ابری پیدا شد
و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشید
نسیمی برهنه و بی پایان سر کرد
و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت
درختی تابان پیکرم را در ریشه سیاهش بلعید
طوفانی سر رسید و جاپایم را ربود
نگاهی به روی نهر خروشان خم شد
تصویری شکست خیالی از هم گسیخت
آوار آفتاب – سهراب سپهری