منم آن سالک آن وادی عشق – شکیلا
متن آهنگ وادی عشق از بانو شکیلا
منم آن سالک آن وادی عشق
منم آن سالک آن وادی عشق
که باشد مقصدم آبادی عشق
ندارم وحشتی از گم شدن ها
که باشد رهنمایم هادی عشق
خدایا جمله اسباب جنون هست
دلم مجنون از عالم برون هست
از آن ابرو اشارت ها هم اکنون
که بنمایم دل دیوانه چون هست
سفر کردم به روی مرکب درد
گلاب گریه ام تنها ره آورد
به یک عالم نبخشم ذره اش را
عجب درد و عجب درد و عجب درد
تمام عاشقان در خانه یار
من و دل دو گدای پشت دیوار
سرا پایم دل و قابل نباشم
عجب یار و عجب یار و عجب یار
سراپا آتش و احساس سردی است
فقط بیمار عشق داند چه دردی است
شفق سرخی گرفته از دل من
اگر چه گونه هایم رو به زردی است
هم صحبتی باشما مرا به اوج می برداره لامنصب مگر کی به عرش رسیدی من خرسندم که خواهری چون تود آرم . امیدوارم ازمحضرت کمال استفاده راببرم. انسان هرچه داردحاصل تلاش خودش است. وخدا به کسی ظلم نمی کند موفق باشی.